این عشق ماندنی - شعری از حمید مصدق

 aatasheeshgh0td.jpg image by dariushbozorg

 

این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظه های با تو نشستن
سرودنی ست
این لحظه های ناب
در لحظه های بی خودی و مستی
شعر بلند حافظ
تو شنودنی ست
این سر نه مست باده
این سر که مست مست دو چشم سیاه توست
اینک به خاک پای تو می سایم
کاین سر به خاک پای تو با شوق سودنی ست
تنها تو را ستودم
آنسان ستودمت که بدانند مردمان
محبوب من به سان خدایان ستودنی ست
من پکباز عاشقم از عاشقان تو
با مرگم آزمای
با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی ست
این تیره روزگار
در پرده غبار دلم را فروگرفت
تنها به خنده
یا به شکر خنده های تو
گرد و غبار از دل تنگم زدودنی ست
در روزگار هر که ندزدید مفت باخت
من نیز می ربایم
اما چه ؟
بوسه بوسه از آن لب ربودنی ست
تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود
غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست
بگشای در به روی من و عهد عشق بند
کاین عهد بستنی این در گشودنی ست
این شعر خواندنی
این شعر ماندنی
این شور بودنی
این لحظه های پرشور
این لحظه های ناب
این لحظه های با تو نشستن
سرودنی ست

 حمید مصدق  

   

   

شمع دل

 
 
 
شمع دل 
گرچه  میسوزم  چو شمعی   درمیان  عشق  تو
 
گر که سوزان ،آب داغی  گشته دل، سوزان تو
 
لیکن از این   آتش و این  آب   کردن های دل
 
همچنان  یک  عاشقم ،   آن عاشق  حیرا ن  تو
 
روزو شب طی میشود ، این دیدگان مانده براه!
 
روزگارم  در   دم   دلواپسی  ... تار و  سیاه
 
آسمانء  سینه      بارانی  ...  ولی  آتش   بدل
 
میکشم  خود را د راین دنیا ، ولی  زار  و تباه
 
گرکه هردم شعله ای   دیگر  زنم  بر شمع  دل
 
گر به نزد هر کسی  ازاشک  دل گشتم  خجل
 
من  ندیدم  بعد   تو  ....  شادی  دنیا  را   دمّی
 
باز هم   وامانده    پایم ... در  میان لای و گِل
 
بازهم  درمانده ماندم ، بی توبا خود چُون  کنم؟!
 
با چه   تدبیری  ز دل  ..عشق  ترا  بیرون کنم
 
لیکن این  دل،  در دل آتش،   مرا   پرهیز داد
 
گفته میمرد   اگر ،  اندوه  او  افزون  کنم!!! 
 
زین سبب  پا میکشم  افسرده  دل در روزگار
 
میشوم درعشق تو...عاشق دلی مجنون و خوار
 
بازهم  دل ازتو میگوید ،به تو دلبسته است!!!
 
وای ازاین شیدا دلم زین سرنوشت  نابکار!!!
 
سروده ء فرزانه شــیدا
 
     یکشنبه 23 دی ماه سال 1386  
  

Nashre Baran: Zabane Sorkh زبان سرخ

Nashre Baran: Zabane Sorkh  
 
 
-
«زبان سرخ»، عنوان کتابی است نوشته‌ی 
  
 م.ف.فرزانه، نویسنده‌ی ساکن فرانسه که به‌تازگی توسط نشر باران 
  
 در سوئد منتشر شده است.
-
نشر باران ، سوئد  
-م.ف.فرزانه در این کتاب مجموعه‌ای از نوشته‌های پراکنده‌ی خود را که طی  
 
چهار دهه‌ی اخیر در نشریات مختلف منتشر شده جمع‌آوری کرده است. 

چهار عنوان از این مقالات که در فصل یکم آمده درباره‌ی صادق هدایت است: 
 
 «آخرین روزهای هدایت» شرح یکی از آخرین دیدارهای فرزانه با  
 
این نویسنده است؛ روزی که هدایت آخرین رمان خود را پاره و به سطل زباله  
 
می‌سپارد و تلاش فرزانه برای جلوگیری از این اتفاق نتیجه‌ای نمی‌دهد. 

دومین مقاله متن سخنرانی انتقادی این نویسنده نسبت به جامعه‌ی ادبی است. 
 
این مقاله زبانی طنزآلود دارد و در دانشگاه آستین تگزاس ارائه شده است.
 
در مقاله‌ی «حقیقتی سربسته در یک نامه سرگشوده» که به مناسبت صدمین  
 
سال تولد صادق هدایت نوشته شده فرزانه از جمله به کتاب 
 
 «شناخت‌نامه صادق هدایت» پرداخته است. 

در مقاله‌ی «جمال‌زاده و هدایت، پایه‌گذاران ادبیات نوین فارسی» نویسنده  
 
به شخصیت و کارهای این دو نویسنده بزرگ ایرانی پرداخته است. 

فصل دوم، مقالاتی است درباره فریدون هویدا، فرخ غفاری، نادر نادرپور،  
 
تقی مدرسی، امیر جهانبگلو و روژه لسکو. 

در این مقاله‌ها فرزانه به رمان «قرنطینه» نوشته‌ی فریدون هویدا، مجموعه شعر 
 
«زمین و زمان» سروده‌ی نادر نادرپور، کتاب «اقلیت‌ها» نوشته‌ی  
  
دکتر محمدرضا خوبروی پاک و «معمای هویدا» نوشته‌ی عباس میلانی 
  
پرداخته است. 
 
«یادداشتی برای زنده‌ها» نیز می‌پردازد به امیر جهانبلگو و روژه لسکو مترجم  
 
رمان «بوف کور» به زبان فرانسه، «در سوگ یک نویسنده شایسته» به 
  
تقی مدرسی و مقاله‌ی مفصل «شبهای 112» به خاطرات دقیقی از فرخ غفاری 
 
 و فریدون هویدا. 
 

در فصل سوم درنگی شده است بر سینما و چند فیلم با مقالاتی چون  
 
«وظیفه فرهنگی سینما»، «دست‌های حسین کاظمی در فیلم مونپارناس» 
 
 و انتقاد از فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی. 

در فصل چهارم سه داستان کوتاه از نویسنده فرانسوی مارسل بعالو و دو  
 
داستان کوتاه از لئونید آندریف، نویسنده روس آمده است.  
 
شرح حال این دو نویسنده نیز در ابتدای داستان‌ها تدوین شده است. 

«عروسک دماغ قندی» نیز شرح یک قصه‌ی عامیانه‌ی ایرانی است که نظیر  
 
آن در کتاب «زندگی سری سالوادور دالی» به نقل از این نقاش بزرگ آمده است.

م.ف‌. فرزانه از نوجوانی با مطبوعات همکاری می‌کرد. به‌معرفی دکتر  
 
سیدصادق گوهرین با صادق هدایت آشنا شد و تا پایان عمر هدایت دوست و مرید 
 
 او بود.
 
 
سال اول حقوق را در تهران، روان‌شناسی و مردم‌شناسی را در سوربن گذراند  
 
و تحصیل حقوق را تا دکترای حقوق بین‌الملل در پاریس و تولوز ادامه داد.  
 
سپس با بورس دولت فرانسه فارغ‌التحصیل انستیتوی عالی سینمایی پاریس شد  
 
و از آن پس فیلم‌هایی مستند، بیشتر درباره‌ی هنر ایران، ساخت.  
 
مدتی به ایران آمد، نخستین آموزشگاه فنی سینمایی را تاسیس کرد و از 
 
 اولین پایه‌گذاران تلویزیون ملی ایران شد.  
 
لیکن محیط کاری به‌قدری برایش ناگوار آمد که از شغل سینمایی دست کشید و 
 
 به عنوان رئیس بانک صادرات به پاریس بازگشت. 

آثارفرزانه عبارتند از: دو کتاب درباره‌ی هدایت 
 
 («آشنایی با صادق هدایت» نشر مرکز، 1373،  
 
«صادق هدایت در تار عنکبوت» نشر مرکز، 1383)؛ 
 
 رمان اتوبیوگرافیک «عنکبوت گویا»، 
 
 رمان‌های «چاردرد»، «خانه»، «دندان‌ها»، 
 
 «راست و دروغ»، و «بن‌بست»؛ ترجمه‌هایی از گوگول، 
 
 فروید، اشتفان زوایگ، رنه گروسه، هورتیک، چخوف،  
 
موپاسان و ژان پل سارتر ... 

فیلم‌های مستند او نیز عبارتند از:  
 
«مینیاتورهای ایرانی»، «کورش کبیر»،  
 
«وقایع ایرانی»، «زن و حیوان یا هفت هزار سال هنر در ایران»، 
 
 «زن‌های پاریسی» و  «جزیره خارک» ...
   
   - سایت دو زبانه‌ فارسی-آلمانی

http://asar.name/1980/08/nashre-baran-zabane-sorkh.html 

 

 از : فرزانه شیدا

 http://farzanehssheida.blogfa.com/
-