" رحمت "

 

 

" رحمت "
تو گلی یک گل باز

تـو نگاهت همه راز

تـو سر انجام منی

تو همان خورشیدی

تو پر از شقایقی

تو خود حقایقی

تـو امیدی تو امید

ولی از من تو نداری خبری

که در این حسرتگاه

پر دردم ؛ پر درد

تـو همان ستاره ای

یک ستاره سهیل

تو همان پرنده ای

یک پرنده قشنگ

تو همان شعر منی

تو همان بیتی و من قافیه ام

تـو ندایی ؛ تو ندا

تو پر از یکدلی و نور خدا

تـو صبایی تو صبا

که از آن راه دراز آمده ای

تو صدای خوش یک آهنگی

تو همان جوی پر از خوبی و آبی رنگی

تـو سرودی تو سرود

تـو سرود عشقی ؛ تو نوای سازی

تو خود شیدا و تو دل شیدایی

تو همان درخت پر بار صداقت هستی

تو همان فرشته ای

تو همان سرمه چشمان منی

تو همان داغی دستان منی

تو همان وسوسه دلچسبی

تو همان رنگ تبسم هستی

تــو همان بارانی

پس تو ای رحمت یا رب تعالی تو ببار .

*****
" همیشه چشمی که قشنگه پاک نیست

ولی ؛ چشمی که پاکه همیشه قشنگه

پاک ترین نگاه ها مال پاک ترین چشم هاست

و پاک ترین چشم ها مال پاک ترین دل هاست " 

 
شاعر : پـوریا فـرهمند  


_________________ 
www.puriya-a.blogfa.com
www.puriya-godpanic.blogfa.com
برای خواندن کل اشعار لطفا از وبلاگ ها دیدن فرمایید
" باقی بقای خوبان ؛ آرزومند آرزوهایتان - پـوریا فـرهمند

شیدای زمان

 

شیدای زمان  

مرا عشق مرا عشق به یک باره دگر کرد
زآن شرق نگاهم جو خورشید گذر کرد
به یک باره چه ها شد که مرا شور غزل کرد
به هر واژه وبیتی، چه مرا رنگ نظر کرد
همه پا شد وآمد، همه سرو شد وقامت
چه غوغای بلندی زخود باز به سرکرد
من ودامن خورشید به جانم چه درخشید
درآن صبح طلایی نه اما نه اگر کرد
بیا دست بده دستم دگر من همه رقصم
زآهنگ ونوایی که گوشم همه کر کرد
چوآرش شده جان ،نشسته بر  کمانی
کشید چله آن را َبه خورشید سفرکرد
تو را جان به چه خوانمَ که شیدای زمانی
زاین آتش پنهان  ، نباید که حذر کرد
  

 تقدیم به خانم شیدا

سروده ی: آقای عباس رحیمی