نگاهی به زندگی و آثار لنگستن هیوزموضوع:ادبی و هنری -ازاحمد زاهدی

نگاهی به زندگی و آثار لنگستن هیوزموضوع:ادبی و هنری
نگاهی به زندگی و آثار لنگستن هیوز مشهورترین شاعر سیاه‌پوست ـ به تعبیری سفیدپوستانه! _ در ایلات متحده، جیمز لنگستن هیوز، یکم فوریه ی 1902 در جابلین میسوری دیده به جهان گشود.
عبارت معترضه‌ی جمله‌ی آغازین از آن رو بود که هیوز خود درباره‌ی تعبیر شاعر سیاه پوست چنین می‌نویسد: «یکبار، یکی از بهترین شاعران جوان سیاه به من گفت: می‌خواهم که یک شاعر باشم، نه یک شاعر سیاه»
هیوز ادامه می‌دهد: «به عقیده‌ی من، این جمله چنین معنی می‌دهد که می‌خواهم، مانند یک شاعر سفید پوست شعر بگویم ناخودآگاه این معنی را به ذهن متبادر می‌کند که می‌خواهم یک شاعر سفید باشم و تمایل به سفید بودن در پشت آن، نهان است. من از شنیدن این جمله بسیار متاسف شدم، چرا که هیچ شاعر بزرگی نباید از این که خودش باشد بهراسد؛

زندگی سیاه
لنگستن هیوز زندگی دشواری داشته، چنانچه خود می‌نویسد: «تا دوازده سالگی نزد مادربزرگم بودم زیرا مادر و پدرم یکدیگر را ترک گفته بودند. پس از مرگ مادربزرگ با مادرم به ایلی‌نویز رفتم و در دبیرستانی به تحصیل پرداختم. در ۱۹۲۱ یک سالی به دانشگاه کلمبیا رفتم و از آن پس در نیویورک و حوالی آن برای گذران زند‌گی به کارهای مختلف پرداختم و سرانجام در سفرهای دراز خود از اقیانوس اطلس به آفریقا و هند جاشوی کشتی‌ها شدم. چندی در یکی از باشگاه‌های شبانه‌ی پاریس آشپزی کردم و پس از بازگشت به آمریکا در هتلی پیشخدمت شدم. در همین هتل بود که ویچل لینشری، شاعر بزرگ آمریکایی، با خواندن سه شعر من ـ که کنار بشقاب غذایش گذاشته بودم ـ چنان به هیجان آمد که مرا در سالن نمایش کوچک هتل به تماشاگران معرفی کرد».
هیوز نوزده ساله بود که نخستین شعرش، شعری کوتاه به نام «سیاه از رودخانه‌ها سخن می‌گوید»؛ در مجله‌ی بحران به چاپ رسید.

ملک‌الشعرای سیاه
رامین شهروند در مقدمه‌یی که در کتاب «همچون کوچه‌یی بی‌انتها» بر اشعار هیوز (به ترجمه احمد شاملو) نوشتهمایه اصلی اشعار هیوز را ترکیبی نامتجانس از وزن و آهنگ، گرمی و هیجان، زهرخند و اشک می‌داند و می‌نویسد: «وی در اشعارش کوشیده است با کلمات همان حالاتی را بیان کند که خوانندگان جاز ملایم با نوای موسیقی، ایما و اشاره و حرکات صورت بیان می‌کنند.»
چنانچه گفته می‌شود، هیوز نخست به شعر روی آورد و پس از آن به نوشتن داستان و قصه و نمایشنامه پرداخت. مقالات ادبی و اجتماعی بسیار نوشت. متن‌هایی برای اُپرا و نمایش‌های برادوی و بازی‌های رادیویی و تلویزیونی تهیه کرد و چندین کتاب برای کودکان نگاشت. دستمایه‌ی تمامی این آثار تجزیه و تحلیل و بیان و تشریح حالات و جنبه‌های گوناگون زند‌گی سیاهان است؛ و در پروردن این دستمایه از پیش پا افتاده‌ترین نیش و کنایه‌های توده تا تغزل ناب را به کار گرفته.
هیوز؛ که خود را تحت تاثیر پل لاورنس دونبار، کارل سند بورگ و والت ویتمن می‌دانست؛ مشخصاً به دلیل ترسیم تصاویر هوشمندانه و رنگارنگ از زندگی سیاهپوستان آمریکا در دهه های 20 تا 60 ، مشهور است. او رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه می نوشت و به علت تاثیر دنیای جاز بر نوشته هایش؛ معروف بود. زندگی و آثار او سهم به سزائی در شکل گیری رنسانس هارلم در دهه 20 داشت. برخلاف دیگر شاعران سیاهپوست آن زمان؛ نظیر کلاود مک کی، جین تومر و کانتی کولن؛ هیوز هیچگونه تمایزی بین تجربه‌های شخصی خود و تجربیات مشترک آمریکای سیاه قائل نمی‌شد. او می‌خواست داستان‌های مردم خویش را به نحوی بازگو کند که فرهنگ واقعی آن‌ها شامل دردهایشان و عشقشان به موسیقی، خنده و زبانشان را منعکس سازد.
هیوز در مقام یک نویسنده نیز ، آنچه را می‌نویسد که اعتقادش است و به شکلی می‌نویسد که نوشته‌اش در مسیری که می‌خواهد، تاثیر گذار باشد. بدین ترتیب شخصیت هیوز نمونه‌ی هنرمند متعهدی است که با درک کامل از زمانه و شرایط آن در جهت بهبود وضعیت همنوعان خود قدم بر می‌دارد. هیوز زمانی شروع به نوشتن کرد که جلسات زیرزمینی سیاهان اعتراض‌هایی از پیش سرکوب شده بود و راه به جایی نمی‌برد و سر اسلحه به سمت آنها بود و با کوچکترین حرکتی که سفیدها از آن خوششان نمی آمد پوست سیاهشان را با رنگ قرمز خونشان تزیین می‌کردند!

خواهان صلح جهانی
لنگستن هیوز درباره‌ی دنیای دیگری سخن می‌گوید که با شعر بنا دارد بنا نهد. وی می‌نویسد: « ما کشور بهتری می خواهیم جایی که بیچاره یی نباشد از مدرسه مخصوص سیاهان، خبری نباشد که بدنامی بی معنا شود، سلاح جنگی ساخته نشود و ما به بشر دوستی احتیاج نداشته باشیم.
این گونه هیوز آرمانشهر مورد خواست نهضت را ترسیم می کند. او به دنبال کشوری است که بتواند آن را موطن من بنامد و با افتخار نامش را بگوید و از گفتن نامش آسایش و امنیت را احساس کند.
ما کشوری می خواهیم که از آن خودمان باشد دنیای خودمان، ما کارگران سیاه و سفید، ما نویسندگان سیاه و سفید، آن دنیایی را که می‌خواهیم می‌سازیم.»
هیوز پا را فراتر از خواست سیاهان می‌گذارد و صلحی همه گیر را مطرح می‌کند. او از کارگران و نویسندگان سفید درخواست می‌کند که کمک کنند تا دغدغه‌ی تبعیض از ذهن‌ها خارج شود و همان نیرویی که صرف تعریف محدودیت‌ها می‌شود صرف ساختن کشوری شود که مایه افتخار آن‌ها باشد.
او در شعری دراین باره چنین سروده است: من به دنیایی می اندیشم که در آن انسانی / انسان دیگر را تحقیر نمی کند / جایی که عشق زمین را مقدس کرده / و صلح جاده های آن را زیبا کرده / من به دنیایی می اندیشم که همه / راه آزادی را می دانند / جایی که طمع شیره جان را نمی کشد / و زیاده خواهی زنگاری بر روزمان نمی کشد / به دنیایی که می اندیشم سیاه و سفید / از هر نژادی که باشند / زمین را با سخاوت با هم قسمت می کنند / و هر کسی آزاد است / و بدبختی رخت بر می بندد / و شادی، مثل مرواریدی / در زندگی هر کس می درخشد / اینچنین است دنیایی که به آن می اندیشم.

مرگ نامی
لنگستن هیوز سراسر زند‌گی پربارش را وقف خدمت به سیاهان و بیان زیر و بم زندگی آنان کرد، پیوسته به تربیت و شناساندن شاعران و نویسند‌گان جامعه‌ی سیاهپوستان کوشید، از برجسته‌ترین و صاحب نفوذترین رهبران فرهنگ سیاهان در آمریکا به شمار آمد.
لنگستن هیوزدر تاریخ 22 می 1967در اثر سرطان پروستات در نیویورک درگذشت. در حالی که هنوز رویایش برای برقراری عدالت و صلح جهانی را در سر می‌پروراند: هیوز در شعری دراین باره چنین می‌سراید: « رویای به تعویق افتاده را چه می‌شود؟ / می‌خشکد آیا، همچون کشمشی زیر آفتاب؟ / یا چون زخمی به چرک می‌نشیند / و روان می‌شود خوناب؟ / آیا همچون گوشتی فاسد ، بو می افتد؟ / یا چون شیره‌ی شیرینی / شکرک می‌زند و کبره می‌بندد؟ / همچون بار سنگینی/ فرو می‌افتد / یا سر ریز می‌کند؟»
هیوز را به حق ملک‌الشعرای هارلم خطاب می‌کنند؛ هرچند بسیارند کسانی که او را به عنوان ملک‌الشعرای سیاهان نیز می‌شناسند. پس از مرگ هیوز، کمیته‌ی حراست شهر نیویورک به یاد او محل زندگیش در خیابان 127 هارلم را به عنوان «منطقه لنگستن هیوز» نام‌گذاری کرد.
 
به قلم احمد زاهدی
منبع :  سایت شعر نو
نوشته شده در دوشنبه 26 فروردین 1387 - 14:42:24

مردی از تبار باربُد

مردی از تبار باربُد

 

 

 

سال 2007در سراسر جهان سال مولانا نام گرفت،سال شاعری که

 

بسیاری از هم وطنان ما او را با تصنیف ها و آواهای مردی از

 

 دیار کرمانشاه می شناختند،استاد بزرگی که نو آوریها و ابداعاتش

 

 در اجرای آوازهای ایرانی برای علاقه مندان موسیقی ایرانی

 

شناخته شده و قابل احترام بود،و تحریر های منحصر به فردش 

 

 اجرای موسیقی سنتی ایران حلاوتی دیگر بخشید و در بسیاری

 

از آثار خود با استفاده از  ذات حماسی بیان مولانای رومی طرحی

 

 نو در انداخت و مخاطبان بسیاری را پای شنیدن نواهای اصیل ایرانی

 

و اشعار مولانا نشاند.و از همین رو بود که در سال مولانا بزرگترین

 

 نشان دولتی فرانسه به او اعطا شد نشانی که پیش از این به افرادی مانند

 

چرچیل ،ملکه الیزابت و سپ بلاتر اهدا شده بود.نشانی که بواسطه ی

 

 آن بلبل ایران ،شوالیه آواز  نام گرفت و بسیاری از بزرگان موسیقی

 

 جهان در مدحش سخن گفتند تا آنجایی که "دان هاکمن" منتقد موسیقی

 

 لس انجلس تایمز او را "پاواروتی " ایران نامید.جایزه ی شوالیه

 

 در شرایطی به خاطر یک عمر فعالیت هنری به شهرام ناظری اعطا

 

 می شد که روابط دیپلماتیک ایران و فرانسه در شرایط مطلوبی نبود

 

 و بسیاری اعطای این جایزه را بعد از یک سال انتظار نشانه هایی

 

 از ابراز دوستی دولت فرانسه نسبت به ایران،تفسیر کردند.

 

(گفتنی است پری صابری،شیرین عبادی،جلال ستاری

 

و محمد علی سپانلو دیگر ایرانیانی هستند که نشان شوالیه را پیش

 

از این دریافت کرده اند).ناگفته نماند که بسیاری از آثار این استاد

 

حال و هوایی عارفانه دارند به گونه ای که بسیاری او را با موسیقی

 

عرفانی می شناسند و اثر به یاد ماندنی کیخسرو پور ناظری که

 

 با نام "حیرانی" و با صدای شهرام ناظری به دنیای موسیقی عرضه شد

 

هنوز هم پس از گذشت سالها به عنوان اثری در خور تامل و ارزشمند

 

 جایگاه خود را در میان علاقه مندان موسیقی حفظ کرده است؛از دیگر

 

نکات قابل توجه اثار شهرام ناظری خلاقیت و نو آوری در اجرای

 

 دستگاههای موسیقی است و وارد کردن الحانی نو به حیطه ی اواز

 

ایرانی که بسیاری از مخاطبان موسیقی را با شوریدگی صدای استاد

 

مانوس کرده است.

 

شهرام ناظری:شهرام ناظری

 

در سال ۱۳۲۸ در کرمانشاه ودر خانواده ای اهل موسیقی متولد شد.کودکیش در دستان پدر و مادری هنرمند و در میان جماعتی دل نواز آغاز شد.در ۹ سالگی اولین برنامه ی خود را در رادیو کرمانشاه همراه با تار مرحوم درویشی؛ از نوازندگان معروف کرمانشاه اجرا نماید. در ۱۱ سالگی در رادیو تلویزیون ایران چند برنامه در آواز ایرانی اجرا نمود و برای پر بارتر کردن درک موسیقی خود ارتباط بیشتری با پسر عمویش علی ناظری و درویش نعمت علی خان خراباتی برقرار کرد که تاثیر بزرگ و مهمی بر آشنایی او با موسیقی محلی و کردی داشتند.

در سال ۱۳۴۵ برای بهره گیری از محضر اساتیدی چون شادروان عبداله خان دوامی، نورعلی خان برومند، عبدالعلی وزیری، محمود کریمی و. .. مقیم تهران می‌شود و ضمن بهره گیری از محضر این اساتید سه تار را نیز نزد استادان احمد عبادی، محمود تاج بخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی فرا می گیرد.به مدت یکسال در تبریز با نوازندگان و موسیقیدانان آن دیار مانند بیگجه خانی محمود فرنام قیطانچیان که از شاگردان اقبال آذر بودند درزمینه موسیقی ایرانی کار می کند.

درسال ۱۳۵۴ بنابه پیشنهاد نورعلی برومند به استخدام رادیو تلویزیون در می آید و اولین برنامه خود را با گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی با مثنوی مولانا و ترانه ای از شیخ بهایی اجرا می نماید و پس از آن با گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان همکاریش را ادامه می دهد.درسال ۱۳۵۵ درنخستین کنکور موسیقی سنتی ایران (باربد) مقام اول رابه دست می آورد.

درسال ۱۳۵۶ همراه باگروه سماعی به سرپرستی اصغر بهاری و حسن ناهید برای اجرای کنسرت در جشنواره توس انتخاب می‌شود.

درسال ۱۳۵۸ همراه با گروه چاووش که خود از اعضای اصلی آن بود در سخت ترین شرایط صدای موسیقی سنتی و اصیل ایران را به گوش مردم هنردوست کشور رساند.

از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ با تلاش پی گیر و بی وقفه آلبوم‌های چاووش (۲) (۳) (۴) (۷) (۸) را با همکاری گروه چاووش، گروه شیدا و گروه عارف به سرپرستی محمد رضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان، آلبوم مثنوی موسی و شبان را با همکاری جلال ذوالفنون و بهزاد فروهری، شعر و عرفان را با همکاری نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران و گروه مولانا به سرپرستی جلیل عندلیبی، آلبوم سخن عشق باهمکاری گروه تنبور شمس و مرا عاشق را با همکاری گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان تهیه کرد.

در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ از فعالیت خود کاست و به طرق مختلف مشغول تدریس موسیقی و ردیف های آوازی به علاقه مندان گردید .از سال ۱۳۶۴ به بعد با همکاری گروههای موسیقی ایرانی کارهای زیبایی را به بازار موسیقی عرفانی و اصیل ایرانی عرضه ساخت که از درخشان ترین این آثار رامی توان : شور انگیز با همکاری استاد حسین علیزاده، گل صد برگ و آتش در نیستان با همکاری استاد جلال ذوالفنون ، کنسرت اساتید با همکاری گروه استاد فرامرز پایور و بی قرار با همکاری گروه جلیل عندلیبی را نام برد. شهرام ناظری طی فعالیت هنری خود برای اجرای کنسرت هایی موسیقی اصیل ایرانی و عرفانی سفرهای بیشماری به کشورهای آسیایی اروپایی و آمریکا داشته است و در فستیوال های جهانی نیز حضور به هم رسانیده است .و درسال های اخیر باحضوری بیشتر در کنسرت های داخلی که با همه زحمات و مشقات اجرای آنها به دلیل کمبود امکانات و مشکلاتی که همواره در سال های پس از انقلاب اسلامی در ایران پیش روی هنرمندان و به ویژه اهالی موسیقی بوده است به درخواست علاقه مندان خود جواب مثبت داده است. حضور او درجشنواره موسیقی فجردرسال ۱۳۸۰ به همراه فرزندش حافظ ناظری را شاید بتوان یکی از مهم‌ترین وقایع در دوران این جشنواره به حساب آورد چنان که جایزه اول این فستیوال به عنوان بهترین خواننده موسیقی اصیل ایرانی را نصیب او ساخت.

«شهرام ناظری» خواننده‌ی مشهور و محبوب ایرانی در سفری که مهرماه 1386 به فرانسه داشت، نشان «شوالیه ادب و هنر» (Chevalier des Arts et Lettres) را از سوی دولت فرانسه دریافت کرد. این نشان بالاترین نشان فرهنگی فرانسه است و پاس‌داشتی است از طرف دولت فرانسه به هنرمندانی که تلاش ویژه‌ای در اعتلای فرهنگ و هنر انجام می‌دهند.

 

آثار او عبارتند از:

·                     مثنوی موسی و شبان

·                     سخن عشق

·                     بهاران ابیدر

·                     باد صبا می‌آید

·                     شعروعرفان (بنمای رخ)

·                     یادگار دوست

·                     ساقی نامه و صوفی نامه ۱ (سوته دلان)

·                     ساقی نامه و صوفی نامه ۲ (نسیم صبحگاهی)

·                     نجوا

·                     بشنو از نی

·                     سخن تازه

·                     دیوان شمس

·                     لاله بهار

·                     شورانگیز

·                     کنسرت افشاری ۶۲

·                     درگلستانه

·                     زمستان

·                     کنسرت استادان موسیقی ملی ایران

·                     گل صدبرگ

·                     آتش در نیستان

·                     چاوش ۲

·                     چاوش ۳

·                     چاوش ۴

·                     چاوش ۷

·                     چاوش ۸

·                     چشم به راه

·                     کنسرتی دیگر

·                     دل شیدا

·                     کیش مهر

·                     مطرب مهتاب رو

·                     بی قرار

·                     حیرانی

·                     لیلی و مجنون

·                     ساز نو آواز نو

·                     کنسرت ۷۷

·                     کنسرت کامکارها

·                     آواز اساطیر

·                     سفر به دیگر سو

·                     غم زیبا

·                     لولیان (آخرین اثر تا اردی بهشت ۱۳۸۵)

 

 

 بدون شرح

 

 

نوشته شده در چهارشنبه هفتم آذر 1386ساعت 18:53 توسط مهدی جلیلی

 

گرافیتی چیست ؟ | نوشته : کارن رشاد

 

 

 

گرافیتی چیست ؟  | نوشته : کارن رشاد

گرافیتی یا نفاشی دیواری به آن دسته از دیوارنوشته ها یا

 نقاشی هایی گفته می شود که با انگیزه ای شخصی روی

در و دیوار شهر ها و اماکن عمومی کشیده می شود.

این کار تقریبا در همه جای دنیا  با منع قانونی مواجه است.

گرافیتی با نوشته های سر دستی و یادگاری های روی دیوار

 متفاوت بوده و نیز مختص سن یا طبقه فزهنگی و اقتصادی

 خاصی نیست .

امروزه گرافیتی بیش از هر هنر دیگری  مورد بد فهمی و استفاده

 نا به جا واقع شده است و در بسیاری از کشور ها جنبه تاثبر گذار

 و بیان گرای  خود را از دست داده  و صورت دیوار نوشته هایی

 رنگارنگ و پرپیچ و تاب  ( که آن هم خالی از ارزش نیست )

مبدل شده است.استفاده های نابجا و یک جانبه از گزاقیتی های

 نوشتاری در کلیپ های ویدتویی  و تبلیغ بیش از حد این رسانه ها در

منسوب کردن آن به فرهنگ معترض سیاهان  نیز از دلایل اصلی این

عدم توجه و دست کم گرفتن است

 

بنا بر "آمرکن هریتیج دیکشنری " لغت گرافیتی از  واژه گرافیو

در زبان ایتالیایی  مشتق شده است که به معنی اثر گذاری  سریع 

 یا خط خطی  است و ممکن است اصل این واژه به " گرافایر"

( نوشتن با قلم فلزی ) در لاتین عامیانه  باز گردد

.[ گرافیون  : نوشتن   (1)  بر اساس ریشه شناسی

 لغوی این واژه از مدت ها پیش به معنی نوشتن یا حک خطوط

روی سطوح  مورد استفاده یوده است.]

گرافیتی بر اساس تفاوت دلایل وجودی و نیز امکانات ارتباطی

 که ایجاد می کند به دو نوع عمده تقسیم می شود :

" گرافیتی های نوشتاری – دست خط"   

 و"  گرافیتی های نمایشی – نفاشی دیواری"

 

نوشتاری

هنر مندان این شیوه گرافیتی  خود را هنر مند نمی دانند

 

 بلکه مبل دارند تا " گرافیتی نویس " معرفی شوند.

 

گرافیتی های نوشتاری  به سبک های گوناگونی تقسیم شده اند

 

که برخی از آنها به اختصار در زیر آمده است.

 

اما با توجه به تاریخچه و دلایل بسط و توسعه آن در جوامع مختلف ,

 

در این بحث  چندان به آن نمی پردازیم..

 

Tag:

تگ : امضایی به سبک خاص , که معمولا در اماکن عمومی و روی انواع سطوح به شکلی  سریع  نقاشی می شود.

Throw-Up

ترو آپ : طرحی از یک نام یا چند حرف که خط محیطی آن با یک رنگ و داخل آن به شدت و شتاب با رنگی دیگر پر می شود.

این نوع گرافیتی معمولا بیشتر از

 2- 3 دقیقه طول نمی کشد

 

 

Piece:

اثر :  کاری تمام رنگی که طی  دفعات متعدد و با بر نامه ریزی

 

 دقیق انجام گرفته باشد.

 

 

 

Panel:

 

پنل : اثری که روی دیواره های بیرونی قطار  نقاشی شده باشد.

 

 یا کنار اتوبان ها کشیده می شود.

 

 مواد کار این هنر مندان ( که خود از این نام بیزارند )

 

 معمولا عبارتنداز قلمو های جمع وجور  رنگ روغن .

 

مازیک ها وقلم های اثر گذاری که جوهر آن ها معمولا توسط خود آنان

 

 تهیه می شود.

 

 قوطی ها ی اسپری رنگ  و تعدادی کلاهک

 

برای کنترل قطراثر گذاری خطی  اسپری.

 

گرافیتی های نمایشی یا نقاشی دیواری

 

این هنر در کشور ها و ملل گوناگون انواع , دلایل وجودی و

استفاده های مختلفی یافته و راه های بسیاری پیموده

است.یکی از مهمترین و به یاد ماندنی ترین ریشه های ارزشی

این هنر در نقاشی های دیواری  , انقلاب مکزیک  و آثار سه یزرگ

- « دیگو ریورا»، « خوزه کلمنته اروسکو» و « دیوید آلفرو

سیکوئروس (سی کییروس)» به چشم می خورد.

کسانی که اثر گرافیتی (نوشتاری یا نمایشی ) از خود به جا می گذارند برای کار خود دلایل متفاوتی دارند و یکی از مهمترین این اهداف بیان تاثیری است که زندگی شهری در آنان به وجود اورده است . هنرمند گرافیتی  از شهر چیز هایی می گیرد و به  آن چیزی باز پس می دهد. نقاش گرافیتی  , مثل بسیاری از پیشروان هنر,  از زمینه واقعی شهری برای بیان و ایجاد تاثیر استفاده می کند

در حالی که تبلیغات شرکت ها و بانک های بزرگ و محصولات مصرفی 

 به صورت وسیع به شکل بیل بورد و تابلوهای دیواری و روی بدنه وسایل

نقلیه عمومی شهری  همه جا را پر کرده است ,

گرافیتی ارتباطی است پیشرو از سوی هنر مند با قشر وسیعی

 از افراد اجتماع به عنوان مردم عادی و مستولان اجرایی شهری .

 ناگفته نماند که در همه جا عده بسیاری از مردم  کشیدن گرافیتی

 را عملی زشت و نا هنجار می دانند و آن را از مظاهر آنارشیسم و

آوباشگری (وندالیسم) بر می شمارند. به نظر نویسنده این مطالب 

 علت دشمنی افراد با گرافیتی نداشتن سواد و دست کم حوصله لازم

برای مواجهه با وضعیتی جدید در محیط پیرامون است .ا

ین افراد و شاید اکثریت مردم   نقاشی روی دیوار را سر زده

از کار یک ولگر د یا( اگر خیلی ارزش بگذارند!!)  بخشی از یک فعالیت سیاسی می بینند....

نویسندگان و محققینی که به موضوع گرافیتی پرداخته اند

به  این گفته"  شری کاوان" که :« میل به اثر گذاری ( ثبت نشان )

در محیط های اجتماعی  به دوران کهن زندگی انسان باز می گردد.»

 تاکید بسیار دارند. در هر حال میل آدمی به باقی گذاشتن نشانی

 از خود به گونه ای شخصی و بر اساس نیاز واقعی به بیان

 صورت می گیرد.

اما در سوی دیگر, که صاحب اثر به عنوان یک نفر از افراد جامعه

حضور دارد و با توجه به ممنوعیت قانونی عملش  آن را سرانجام

بخشیده است , چه می گذرد. او به تنهایی  تصمیم می گیرد

تا چیزی که می خواهد در مکان عمومی مورد نظرش  نفاشی کند

و بعد از تمام شدن کار به خانه بازمی گرردد و تمامی فکرش

 این است که آیا کسی اصلا به نقاشی ام نگاه می کند؟

 کسی به آن فکر می کند؟

 بی شک  این نوع  برخورد را جز به عنوان یک انتظار و تلاش

 در برقراری ارتباط مستقیم  با جامعه نمی توان دانست

لینک از وبلاگ:

www.kolahstudio.com/Urban/Wgraffiti.htm

نویسنده وبلاگ :جستجو گر:

در حال حاضر جهت نقاشی های گرافیتی در اکثر اروپا مکانهای ثابتی

در نظر گرفته شده است  وجوایزی تقدیم بهتری اثر میگردد و

 جوانان وهنرمندان این اثر در آن مکان به  کشیدن اثر خودبر دیوارهای

از پیش ساخته  شده میپردازند ودرتلوزیون این آثار برای عموم نشان

داده میشو در نتیجه جوانان اینروزها کمتر به کشیدن این نقاشی های دیواری

 بر اماکن عمومی دست میزنند واثار خود را جهت نمایش در اماکن اصلی آن

به نمایش میکذارند