شعر از نظر من کدام است و چیست؟ (احمد زاهدى)موضوع:آموزش (شعرنو) |
احساس و عاطفه به وسیله کنار هم
قرار گرفتن منظم - و نه الزاماً
منظوم - کلمات ممکن باشد.
به بیان سادهتر "شعر،
جمع کیفی کلمات است".
بنابراین وقتی مینویسیم
"جمع کیفی" یک کلمه هرگز
نمی تواند به عنوان شعر مطرح گردد.
بازی با حروف به هم ریخته و فرار از استفاده از کلمات،
مثل فرار از معنا، فاقد ارزش شعری محسوب میشوند.
کیفت زیباشناسانهی کلماتی که در کنار هم نوشته میشوند،
مهم است. و همین اهمیت است که یک اثر مکتوب را دارای
و یا فاقد ارزش هنری به عنوان اثری ادبی میسازد
. در ادبیات گذشته ایران،
به هر اثر مکتوب منظومی که در قالب "اوزان عروضی"
نوشته و عرضه میشد، شعر میگفتند،
در حالی بسیاری از آنان داستانهایی منظومند و
صرفاً به این دلیل که گونهی ادبی رمان در گذشته ادبی ایران
مطرح نبوده به صورت منظوم نگاشته میشدند،
همچنین به دلیل بیان آهنگین کلمات، در گذشته که امکان نشر
گستردهی ادبیات وجود نداشت و آن دهان به دهان می گشت،
ثبت و انتقالش را در اذهان سادهتر مینمود.
بنابراین هر مکتوب منظومی نیز شعر نیست.
همانطور که پس از ظهور نیما و ابداع شعر نو،
هر مکتوب غیرمنظومی شعر نبوده است!
پس شعر چیست؟ به طور قطع، با هیچ قطعیتی نمیتوان گفت کدام مکتوب شعر است.
اما میتوان نمونههای بسیاری که با نام شعر منتشر شدهاند
یافت که فاقد ارزشهای شعر هستند.
گاهی نویسنده، فروتنی کرده و مکتوب خود را قطعهی ادبی
مینامد و مشخص نیست که این قطعهی ادبی خود چیست
و از کجا آمده؟ همین است که در بین بیشمار شاعران پس
از نیما و حتا پس از رودکی، تعداد انگشت شماری بیشتر،
ماندگار نیستند و نبودند.
(شاید دقیقاً به اندازه انگشتان دست:
خیام و فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی و نیما،
شاملو، اخوان، فروغ، سپهری)!!!
شاعر جزئی از جامعه است و فراتر و فروتر از فراز و فرود جامعه خویش نیست.
تاثیرات جغرافیایی و سیاسی بر شاعر بسیارتر از
هر هنرمند دیگری است؛ اما برخی شاعران این را نپذیرفته
و خود را فراتر از زمان خود میپندارند،
چنین شاعرانی همواره به دور از مردم زیستهاند
و درگذشتهاند، شاعری که آثارش را نخوانند مرده است و
شاعری که حتا در زمان حیاتش آثارش را نخوانند
بیشتر مرده است!
خواندن شعر نه به معنای روخوانی،
بلکه به معنای فهم و درک دقیق کیفیت کلمات مطروحه
توسط شاعر است.
اکنون اما، با شاعرانی متظاهر مواجه میشویم که خودشان نه تنها آثار دیگر شاعران را نمیخوانند بلکه مکتوبات
خودشان را نیز نمیخوانند.
شاعرانی که در جستجوی کسب شهرت و یا ارضای شهوت
خویشاند، کم نیستند.
شاعرانی که باید بردار شعر حقیقی آونگ شوند.
گفته میشود مخاطب امروزی از شعر روی برگردانده، اما این دیده نمیشود که کارکرد شعر تغییر یافته،
فارغ از ارزشهای زیباشناسانه و ادبی،
امروزه بیش از هر زمانی مخاطبان موسیقی پاپ و راک
در جستجوی کلمات خواننده هستند تا اصوات نوازنده.
و این کلمات که ترانه نامیده میشود – ترانهای که یکی
از انواع شعر است – در مواردی دارای ارزشهای بنیادین
شعری و بسیار شاعرانه هستند.
بنابراین تکلیف مخاطب با شعر روشن است. اگر مردم هنوز به جای اشعار نوباوهگان ادبی که
مثل علف هرز از هر مجمع دو – سه تایی سر میکشند،
در جستجوی فروغ و سپهری و شاملو هستند و
یا ترانههای عاصی و معترض موسیقی پاپ و راک زیرزمینی
را به اشعار رمانتیک و تکراری حیدرزادهها ترجیح می دهند،
ایراد را باید در شاعران و نه مخاطبان جستجو کرد.
مخاطب کنونی هنوز همان اندازه و یا شاید هم بیشتر
با شعر درگیر است که مخاطب گذشته فرضی شاکیان این مساله.
شعر ایران منتظر ظهور یک پدیده است. همانطور که در داستان و رمان رخ داده، اما این انتظار در پهنایی
که حافظ و خیام و نیما و شاملو حضور داشته اند،
طبعاً اندکی طولانی تر از عرصه رمان و داستان است
که گذشته ای ندارد. انتظاری که پایانی خوش دارد اگر
مدعیان و منتقدان دروغین شاعری بگذارند ... |
نوشته شده در جمعه 23 فروردین 1387 - 17:01: |