جامعه شناسی مبارزه با مواد مخدر (1)

جامعه شناسی مبارزه با مواد مخدر (1)موضوع:فرهنگی و اجتماعی
 
 
به قلم اقای داریوش حاجبی
 
جامعه شناسی مبارزه با مواد مخدر (1) اگر از درک های سطحی و عوامانه در یک سو و تقلیل امر «مواد مخدر» به یک توطئه خارجی از سوی دیگر خود را کنار بکشیم، موضوع مواد مخدر و مبارزه با آن یک امر اجتماعی چندوجهی و چندعلتی است. بنابراین اگر بخواهیم از هیاهوهای سیاسی، جنجال های اخلاقی و نظامی سازی زندگی اجتماعی دور باشیم ضروری است که در موضوع مواد مخدر درنگ بیشتری داشته و افق های دید خود را گسترده تر سازیم.

باز اگر بخواهیم در پیچ و خم حجم عظیم مطالب گرفتار نشویم لازم است خود را از گریبان تحلیل های تاریخی و گسترش جغرافیایی و بینش های روانشناسانه نیز رها کنیم. اما از دیدگاه جامعه شناسی کارکردگرا می توان و باید برای موضوع «مواد مخدر» در جامعه ما نگرشی عمیق و راه کاری ملی و مؤثر ارائه داد. بنابر این ضروری است در «وجه ها» و «علل» مختلف این صنعت مخوف درنگ کرد:
1-فساد سیاسی

مشکل مواد مخدر را نمی توان به درستی درک و راهکارهای مقابله با آن را ارائه کرد مگر این که آن را به مثابه بخشی از یک مجموعه بزرگ تری به نام فساد سیاسی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. سالنامه شفافیت بین الملل فساد را به صورت زیر تعریف کرده است: «سوءاستفاده از قدرت عمومی به نفع منافع خصوصی». «دوناتلر دلاپورتا» فساد سیاسی را چرخه و دور باطلی از نوچه پروری- فساد سیاسی- نوچه پروری و مدیریت ضعیف- فساد سیاسی- مدیریت ضعیف بیان کرده است. فسادپذیری در امور اجتماعی (ventality) از نظر «لاسول» از شکل گیری پدیده «سیاستمداران سوداگر» به وجود می آید که دلالت بر پیدایی گرایش آشکاری در شمار زیادی از افراد دارد که عمدتاً به دلیل سود شخصی وارد سیاست می شوند. «اکرمن» فساد سیاسی را نتیجه اصلی «مداخله فزاینده دولت» در اداره جامعه می داند که در آن «تصمیمات اجتماعی به جای آن که مطیع منافع ملی و مصالح اجتماعی و مکانیسم های بازار باشند» هم برای بخش خصوصی و هم برای مقامات دولتی در قالب قوانین و مقرراتی محدودکننده، انگیزه و دستاویزی برای گریز از تصمیمات اجتماعی ایجاد می کند.
«ژان کارتیه- برسون» فساد سیاسی را ناشی از تداوم روندی می داند که در آن قدرت سیاسی با چالش ها و یا جایگزین های واقعی تهدید نمی شود. در نتیجه یک نوع رفتار اجتماعی و یک نوع تیپ کاری متولد می شود که تمامی هنجارهای اداری، کاری، فرهنگی و اجتماعی را از محتوا خالی کرده و تبدیل به ابزاری در خدمت منافع خصوصی می کنند. فساد سیاسی از نظر «هوچکرافت» به «تضعیف حدود اخلاقی عملکرد افراد در مناصب دولتی و سپس سوءاستفاده از قدرت سیاسی بنا به مقاصد فردی» می انجامد. این پدیده از نظر «آلبرتو ونوچی» به عمومی شدن دامنه ساختارهای غیرعقلانی و غیراخلاقی در سطح جامعه چه در رفتارهای دولتی و چه در رفتارهای خصوصی می انجامد و به همگرایی اجتماعی آسیب وارد می کند. «هایدنهایمر» معتقد است که فساد سیاسی موجب تولد رفتاری می شود که در آن وظایف رسمی یک نقش عمومی به خاطر ملاحظه خصوصی (شخصی، خانوادگی، جامعه خصوصی) به سودهای نقدی یا منزلتی منحرف می شود. مقررات به خاطر انواع ویژه ای از اعمال نفوذ خصوصی نقض می شود و بنابر این موجب تولد «انتشار» یعنی استفاده از پاداش برای منحرف کردن داوری شخصی، «آشناپروری» یعنی اعطای حمایت به دلیل رابطه نسبی و نه شایستگی و «سوءتخصیص» یعنی تخصیص غیرقانونی منابع عمومی به استفاده های خصوصی می شود. فساد سیاسی موجب حذف تدریجی «کنترل اجتماعی» بر «رفتار فردی» می شود و انواع «فساد» («غاصبانه»: تن دادن اجباری، «سوداگرایانه»: به خاطر سود فردی، «آشناپرورانه»: نصب غیرقابل توجیه دوستان و خویشان به مناصب دولتی و...، «خودزا» (Autogenic) و «حمایت گرایانه»: حفاظت و تقویت فساد از طریق دسیسه چینی، سرکوب و...) به شکل غالب انواع رفتارهای اجتماعی تبدیل می شود....

2-شبکه های فساد امنیت و مبادله اجتماعی غیرقانونی......ادامه در بخش دوم اىن نوشتار در خدمت دوستان قرار مى گىرد...روزتان خوش

منبع سایت شعرنو:
 
 
نوشته شده در دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 - 08:56:09 ارسال از داریوش حاجبی

جاده خاکستری از ف.شیدا

 
 
 
دستهای گشوده جاده
 
 
 گوئیا  بخویش میخواندم مرا
 
 
وترانه ی رفتن را
 
 
در وجودم به ترنم نشسته است
 
 
با من بگو در کجای این
 
 
 جاده ی خاکستری خاموش
 
 
در کدامین نقطه ....قلب مرا
 
 
آرام خواهد بخشید
 
 
میدانم ...جز آنجا
 
 
آنجا که خانه عشق است و آرزو
 
 
آرام نخواهم گرفت
 
 
وجاده ...آه ...جاده
 
 
در امتداد  ساکت خویش
 
 
مرا تا کجا که نمی برد !
 
 
آه که این ره کشیده خاموش
 
 
میداند...آری میداند
 
 
در جستجوی عشق
 
 
(تنها) به جاده های رفتن دل  سپرده ام
 
 
تا بیابم دوباره گی عشق را
 
 
در ختم مرگ عاطفه ها!!!!
 
 
۱۸ اسفندماه ۱۳۶۸
 
 
فرزانه شیدا
 

Farzaneh Sheida

صدسال تنهایی وگابریل گارسیا مارکز:به قلم آقای سید محمد آتشی

 
به قلم آقای سید محمد آتشی
 
 
صدسال تنهایی وگابریل گارسیا مارکز:
 
 

گابریل گارسیامارکز(G.G.marquez)،متولد1928،

 

دریکی ازشهرهای کوچک ناحیه ی آتلانتیک استوایی است.

 

گرمای استوایی وانزوا وتنهایی درشهرمحل تولد مارکز که شهری

 

 پرت ودورمانده می باشد،بیشتر آثاراین نویسنده مشهوررا تحت الشعاع

 

 قرار داده است.اودربوگوتا(Bogota)،به تحصیل پرداخت وسپس

 

 به حرفه ی روزنامه نگاری روی آورد.

 

درونروئلا،پاریس،مکزیکو،...واسپانیازندگی کرده است.

 

اولین رمان اودرسال1955،بانام "برگ های خزان"منتشرشد.

 

دراین رمان ازمرگ دکتری در"ماکوندو"سخن کفته می شود.

 

مارکزدرسال1961رمان"کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد"

 

رامنتشرمی کند.این رمان درباره ی سرگذشت سرهنگی بازنشسته است.

 

اما یکی ازبرجسته ترین رمان های امریکای لاتین که اکنون جهانی شده

 

 است

 "صدسال تنهایی"است (برنده جایزه ی ادبی نوبل)که مارکز ان رادر

 

 سال 1970نوشت .

 

بانوشتن این رمان وی چهره ای جهانی نام گرفت.

 

بعدازاین کتاب بودکه تب جادویی وسوررئال نوشته های مارکز

 

 باآن فضای آمریکای لاتینی ،همه گیرشد.

 

درواقع سبک جادویی مارکزباآثارش ومشخصابا این کتاب شناخته می شود.

 

به نظرم تب این نوع نوشته ها گرچه کمی فروکش نموده است ،

 

اما نوشته های مارکز این نویسنده ی کلمبیایی هنوز طرفداران زیادی دارد.

 

زندگی پرحاشیه مارکزازجمله دیدارش بارهبران سیاسی جهان چون

 

کاسترورهبرکوبا..وارتباطات زیادش بازنهای متفاوت ،

 

نکاتی واقعی است که درنوشته های وی قابل ردگیری می باشند.

 

ازمارکز رمان هاومجموعه داستان های کوتاه زیادی هم منتشرشده است

 

 که به نظر من یکی ازداستانهای کوتاه وزیبای

 

 وی "خواب نیمروزسه شنبه"ا ست،

 

این داستان کوتاه درموردسفردخترک دوازده ساله ای باترن است

 

به قلم آقای سید محمد آتشی