عشق -سروده فرزانه شیدا |
من برای بهار شعر نمیگویم بهار بی ترانه نمیماند قناری باز میخواند پرنده نغمه ها سر میدهد من برای عشقی میخوانم در آستانه در امید چشم براه نجاتی مجهول من برای عشقی میخوانم که تنها میخواهد زنده بماند وجایگاهی جز دل نمیشناسد چون شعله ایست بر شمعی خاموش چون کودک محبت زندگی یافته از مادرعشق ... بهار روزی جا به زمستان خواهدداد قناری یکروز خواهد رفت عشق گاه بویرانی گاه به شکست رسید دل اما جائی برای رفتن نداشت ودر کنج دوستت دارمها گریست من برای بهار شعر نمیگویم عشق خود بهار دل هاست شعر ی خواهم سرود برای قلبی که بهارش از عاشقی ست ونغمه هایش تکرار دوستت دارم با من هم ترانه باش ف.شیدا فروردین 1386جمعه
تهیه و تنظیم اشعار : ف . شیدا...شیواااااماهیچ
لطفا باین سایت سر بزنید
یکی بگه چرا هیچکس توی ایران نیست بداد اینها برسه
کجاست حس انسانیت وانسان دوستی ؟؟؟!!!
اونهم در کشوری که هوار همه در ادعای همه چیز بالاست
خوب اینجا وقتشه فقط نشون بدید انسانید .همین!
بیش از این کسی ازشما چیزی نمیخواد
فقط یه جو انسانیت فقط یه جو!!!
!!!!
|