وی ادامه داد: ادبیات داستانی به شکل عمده،قبل از انقلاب در سه وجه
به چشم میخورد.اول گرایش به سوی رئالیسم سوسیالیستی بود که در
شکل اصلیاش از شوروی سابق نشات گرفته و تحت زمامداری
نویسندگان سویتی بود که این روند به دلیل تناقض با فرماسیونهای
جامعه شناختی و اعتقادی ما و همچنین وام گرفتن بیش از اندازه از
بیگانگان شکست خورد.
وی افزود: نوع دوم شیفتگی و شیدایی در مقابل اسلوبهای تبلیغ شده
در جاهایی مثل انتشارات فرانکلین بود که به حق بعضی جاها کارهای
خوبی انجام دادند ولی به نظر میرسد پس از کودتای 28 مرداد نوعی
سرخوردگی به وجود آمد و پس از آن یک شیدایی در مقابل رئالیسم
آمریکایی به وجود آمد که شاخصهای این روند «ارنست همینگوی»
و «ویلیام فاکنر» بودند.
شیرزادی بیان داشت: شاخه سوم تلقی و برداشت از آن چیزی است که
سالها پیش بوجود آمده بود و ادبیات کافکایی نام داشت و پس از آن
اگزیستانسیالیستهایی مانند «ژان پل سارتر» و «آلبرکامو» بودند که
آن هم دولت مستعجل بود.
شیرزادی گفت: بعد از انقلاب زمانی که رئالیسم جادویی مطرح شد که
شاخص آن «گابریل گارسیا مارکز» است،دیدیم که مورد استقبال قرار
گرفت و بسیاری از نویسندگان با یک شیدایی در برابر مارکز و این
شیوه که خاستگاهش جادوهای آمریکای لاتین بود گرویدند.
وی با اشاره به پیشرفت ادبیات داستانی در دوره پس از انقلاب گفت:
به لحاظ رهاشدن انرژی حاصل از انقلاب شاهد تکثر و تنوع بودیم.
در دهههای پس از پایان جنگ تحمیلی شاهد رقابتهای درخشانی
بودیم که میتوانست نوید دهنده باشد. من فکر میکنم مشکلات
گریبانگیر ادبیات به خود ادبیات بازنمیگردد و این مسائل و مشکلات
فراوان که مربوط به حوزههای غیر از ادبیات است سایه سنگین خود
را بر سر ادبیات انداخته است.اگر با وسعت نظر به کل عرصه نگاه
کنیم به رغم بسیاری دشواریها و اعمال سلیقه، نسبت به قبل از
انقلاب گامهای موفقی در این عرصه برداشتهایم.
انتهای پیام/ش