نگاهی به مجموعه‌ی شعر (( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))
منبع اولیه: ‌تازه های ادبی
    
 
http://keh.blogfa.com/ 

آستارا ، خیابان حافظ ، برسد به دست داوود

نگاهی به مجموعه‌ی شعر (( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))

   داوود ملک‌زاده

داوود ملک‌زاده را پیشتر با فعالیتهای خوب‌اش در مجله‌ی

 (( بلم )) می‌شناسیم. مجله‌ای که با امکانات اندک اما پربار

و پیشرو به دست خوانندگانش می‌رسید.

از این شاعر مجموعه‌ی

(( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))

به تازگی و توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است.

حلقه‌ی ادبی (( فرانو )) که آقای اکبر اکسیر و دوستانش

 راه انداخته‌اند از جمله حرکت‌هایی است پیرو سلسله جریانات

 بعد از نیما در حوزه‌ی شعر ـ نویسنده‌ی این متن قصد تإیید

 و یا رد این جریان را ندارد ـ در شمال کشور و آثاری نیز با

این رویکرد ارائه شده است.

من این مجموعه‌ی ملک‌زاده را (( فرانویی )) می‌دانم.

و در همین راستا دیدگاه‌هایم را درباره‌ی آن ارائه‌ می‌دهم.

با آوردن این مجموعه در ردیف آثار (( فرانویی )) جا دارد

 که عمده‌ترین ویژگی‌های یک اثر (( فرانویی )) را مرور کنیم:

 (( استفاده از کلمات ساده ، موضوعات ملموس ، طنز به جا ،

اصطلاحات عامیانه ، عینی بودن و ... ))1

    که شباهت‌های زیادی به مکتب (( فوتوریسم )) دارد.

در مجموعه‌ی (( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))

از تمامی پارامترها و فاکتورهای یک اثر (( فرانویی )) که به آن اشاره شد

، به صورت مطلوب و هنرمندانه‌ای بهره گرفته شده است.

 بسیاری از شعرهای این مجموعه را می‌توان مثل یک

عکس (( تصویر عینی )) دید

و البته برداشت آزاد از نوع دوم داشت ،

 مخصوصا پایان‌بندی‌های شعرها که فوق‌العاده ضربه‌ای

 و در عین حال با تصاویر قابل مونتاژ همراه‌اند.

مسافر/ بلیت را که خورد/ راننده بالا آورد

، قاط زد:/ آااااااای آبجی بلیـ....... ت!!/ 

و اعتراض کرد به بلندی‌ ایست‌گاه/ دستش که به یارو نرسید

/ یقه‌ی فرمان را چسپید/ گاز گرفت/ گلوی‌ ایست‌گاه را/

 یکی/ یکی/ همه خندیدند ـ شعر قاط صفحه‌ی 53

 

شعرهای ملک‌زاده از جمله شعرهایی است که در آن برای

 ذهنی ساختن فکر و اندیشه از عینیت کمک گرفته شده است

و شاعر زیاد درگیر فضاسازی‌های غیر معمول ( غیر منطقی )

 نشده است:

صف بلند آج و آجیل/ نوروز را به یاد من می‌آورد/

 که این سالها/ عموی خوبی نبوده است/

 بانک با این همه دریافت/ آدم فهمیده‌ای نیست/

من تنها مهاجم باجه‌ی پرداخت/ فیش عیدی را با اقساط/

 تاخت می‌زنم/ نوروز/ نه دید/ نه بازدید/ و هیچ وقت نمی‌بیند/

ما را در شعبه‌ی سه‌ی زمین/ دور می‌زنند.

 ـ شعر جهان سوم صفحه‌ی 72

داوود با زبانی آرام و البته نیشدار و با دَم‌دستی‌ترین واژه‌ها ،

 سوژه‌ها را در قالب فکری نو و تازه‌ای می‌ریزد و با چاشنی

طنز تحویل خواننده می‌دهد.

طنزی که ظاهراً به عنوان یکی از عناصر محوری فرانو از آن نام می‌برند..

طنزهای ملک‌زاده برای خنداندن و خندیدن نیست ،

 اغلب طنزهای این مجموعه به عنوان تلنگٌری برای خواننده‌ای است

 که ممکن است روزها ، ماهها و ...

چشمانش را به روی واقعیت بسته و هنوز باز نکرده است.

به این شعرها توجه کنید:

دختران هر روز/ آواز دهل‌اند/ از دور که می‌آیند/

 ترکان ختا را می‌بینی/ نزدیک که می‌شوند/

 خطای چشم‌ات را/ دختران هر روز/

ـ مثل دوست شاعرم ـ/ از دور خوش‌تیپ‌اند

/ اگر جلو نیایند/ بخت‌شان باز می‌شود/ و اگر بیایند

/ مشت‌شان/ پسران هر روز/ سرکار نمی‌روند.

ـ شعر سرکاری صفحه‌ی 38

تخت بیمارستان رفته مرخصی/ (( مگر چه خبر است؟! ))

 مردم برای فردا/ از امروز فاکتور می‌گیرند/

 بی‌چاره جمعه دل‌اش برای شنبه می‌سوزد/

هیچ کسی به خاطرش/ ساعت‌ها را/ جلو نمی‌کشد.

ـ شعر پنج‌شنبه‌ها تعطیل است صفحه‌ی 60

 

از عمده‌ترین ویژگی‌های مجموعه‌ی

 (( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))

 تعهد نسبت به احساسات انسانی و همدردی با آنها در

 مواجهه با دغدغه‌های اجتماعی و ...

 است که در طی آن شاعر با ایجاد رابطه‌ی منطقی

میان واژه و مفهوم تصویرهایی غافلگیر کننده می‌آفریند.

 مهارت ملک‌زاده در این مجموعه ، توجه بیشتر به فرم‌های درونی

 است که البته از فرم‌های بیرونی نیز غافل نمانده است.

 به طوری‌که هر یک از تصویرها و واژه‌ها نقش ،

 جا و معنای خاص خود را دارند و همین امر سبب پیوستگی

 منطقی اجزای شعرها با هم شده است:

بر در نوشته‌اند:/ (( لطفاً نظافت را رعایت فرمایید ))

/ دست به چانه‌ام فشار می‌آورد و/ چانه‌ام به سرم/ فکر می‌کنم/

 هی فکر می‌کنم و زور می‌زنم/ حالا کمی سبک شده‌ام/

خودکارم را به طرف در می‌آورم:/

 (( لطفن رسم الخط را رعایت کنید! ))

/ این ویراستارها خفه‌ام کرده‌اند/ در را باز کنید/

هوا همیشه با (( الف )) تنفس می‌شود!.

ـ شعر رعایت صفحه‌ی 50

شعرهای این مجموعه با حفظ زبان و روال تقریباً یکدست

 دارای پیوستگی خطوط ذهنی‌ـ زبانی است.

 پیوستگی‌ای که هیچگاه به تکرار دچار نشده است.

شاعر مجموعه‌ی (( تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است ))

 در عالم خیال سیر و سفر نمی‌کند

و به دنبال فضاسازی‌های کلیشه‌ای و مقطعی نیست.

 دغدغه‌های فرم و زبان آنچنانی ندارد بلکه با چشمانی

 کاملاً باز و تیزبین واقعیات را می‌بیند و می‌نویسد

و چقدر خوب واقعیات زندگی که برای خیلی از ماها عادی شده

 را می‌بیند و گوشزد می‌کند.

شاعر با رویکردی برون‌گرا و ساده به محیط و با ایماژهای واقعی

 و بیان صادقانه‌ی روایت‌ها ، خواننده را بی‌واسطه درگیر

 معناهای مدّنظرش می‌کند.

 همچنین فضای باز اکثر شعرها باعث می‌شود که خواننده

 به راحتی در لایه‌های آن به حرکت درآید و به کوشش‌های ذهنی

 ملک‌زاده برای کشف ظرفیت‌ها بنگرد بدون آنکه چارچوب

 بسته شده‌ای پیش رو داشته باشد.

خوش به حال برج‌های تهران/ که هم‌سایه‌ی خدا شده‌اند/

 و فکر می‌کنند/ اگر یکروز/ مهمان ناخوانده بیاید/

 از هم‌سایه‌شان/ نان قرض می‌کنند. ـ

 از شعرهای سانسور شده‌ی این مجموعه

متإسف می‌شوم/ که چرا قلب کشورم سیاه است/

 و روابط‌مان/ هر روز/ تیره‌تر می‌شود؟!

ـ از شعرهای سانسور شده‌ی این مجموعه

ملک‌زاده در طرح مسائل اجتماعی و دغدغه‌های

 آن بسیار جدی است و باهوش عمل می‌کند.

دغدغه‌‌هایی که او به عنوان یک دانشجو و

 شاعر با آن روبرو است ، دانشجویی که به فکر شهریه ،

 تحصیل و ... است

 و شاعری که به دنبال مجله و چاپ شعر و ... می‌دود.

شعرهای ملک‌زاده خواننده را سرکار نمی‌گذارد و

 در یک کلام (( با زبان آدمیزاد حرف می‌زند )) 2

1ـ (( بفرمایید بنشینید صندلی عزیز )) ـ اکبر اکسیر ـ نیم‌نگاه ـ صفحه‌ی 97

2ـ اکبر اکسیر ـ بلم ویژه‌ی اکسیر ـ آذر و دی 84 ـ صفحه‌ی 9

 

فرهادکریمی/ دی‌ماه 86 / کرمانشاه

 نوشته شده توسط فرهادکریمی
 
     سایت: