حافظ خوانی
چهارشنبه سوم بهمن ماه هشتاد و شش
فرهنگسرای نصراله مردانی
کازرون
غزل شماره 193 (ق.غ)
در نــظـــربـازی مــا بــیــخـــبـران حـیـرانـنـد
من چُنـیـنـم که نـمـودم،دگـر ایـشان دانـنـد
عاقـلان نـقـطـه ی پـرگـار وجـودنـد ، ولـــی
عشـق دانـد که در ایـن دایـره سـرگـردانـنـد
جـلوه گاه رخ او دیـده ی من تـنـها نـیـسـت
مـاه و خـورشیـد همیـن آیـنـه می گردانـنـد
عهـد ما با لـب شیـریـن دهنان بـست خـدا
مـا هـمـه بـنـده و ایـن قـوم خـداونــدانــنــد
مـفـلسـانـیـم و هـوای می و مطـرب داریـم
آه اگـر خرقـه ی پـشمین به گـرو نستـانـنـد
وصل خورشید به شب پـرّه ی اعمی نرسد
کـه در آن آیـنــه صـاحـب نـظــران حـیـرانـنـد
لاف عـشـق و گلـه از یـار ! زهـی لاف دروغ
عـشـقـبـازان چـنـیـن مـستـحـق هـجـرانـنـد
مـگـرم چـشـم سـیـاه تـو بـیـامـوزد کــــــــار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتـوانـنـد
گـر بـه نـزهـتـگـه ارواح بـــــــرد بـوی تــو بـاد
عقل و جان گوهر هستی به نـثار افشانـنـد
زاهـد ار رنــدی حـافـظ نـکنـد فهم چه شد ؟
دیــو بـگـریـزد از آن قــوم کـه قـرآن خـوانـنـد
گـر شـونـد آگـه از انـدیـشه ی مـا مغبچگان
بعد از این خرقه ی صوفی به گرو نستانـنـد
روخوانی : امین اسکندری
توضیح : استاد دهقانیانفرد
1- (نظربازی = تماشای زیبارویان ، تجلی جمال حق را در
چهره ی خوبرویان دیدن، اوحدالدین کرمانی دلیل نظربازی خود
را چنین مطرح می کند : " زان می نگرم به چشم سر در صورت
/ زیرا که ز معنی است اثر در صورت – این عالم صورت است و
ما در صوریم / معنی نتوان دید مگر در صورت "
-
بی خبران = کسانی که راز نظربازی را درک نکرده اند ،
بیخبران از راز ورمز " وحدت وجود " - حیران = مات و سرگشته
- چنینم = اینگونه هستم - نمودم = نشان دادم) معنی بیت : بی خبران
از رمز و راز نظر بازی ، از نظربازی ما در شگفتند ، من اینگونه هستم
که نشان دادم ، آنان هر طور می خواهند خیال کنند .
2- (پرگاروجود = اضافه تشبیهی ) معنی بیت :
[با وجودیکه] عقلا و برگزیدگان مکز دایره ی هستی اند
اما عشق می داند آنها نیز به راز آفرینش پی نبرده اند و
در کشف اسرار هستی سرگردانند . " حافظ عاقلان را گرامی
می دارد اما بارها اشاره دارد که چیزی از عشق نمی دانند و
مفتی عقل(عقل حسابگر ، عقل معاش) در کشف اسرار
حقیقت آفرینش لایعقل است "
3- (جلوه گاه = محل تماشا - آینه گرداندن = آینه را جلو
روی کسی گرفتن ) معنی بیت : نه تنها چشم من محل جلوه ی
معشوق ازلی است که ماه و خورشید نیز آینه دار جمال اویند .
4- ( لب = مجازاً به معنی کلام بی واسطه -
شیرین دهن = خوش گفتار ، استعاره از یار و محبوب -
بنده = چاکر زرخرید ، مملوک - خداونـد = خواجه ،
مولا و صاحب ، مالک) معنی بیت : در اینجا اشاره ای به
" الستُ بـربّـکُم " دارد و اینکه عشق قدیم است
( نبود نقش دو عالم که رسم الفت بود /
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت ) خداوند
از ازل ما را دلباخته ی زیبا رویان خوش گفتار
قرار داد و آنها را خواجه و سرور ما و ما را چاکر و مملوک
خوبرویان سیرین دهن ساخت .
5- (مفلس = تهیدست - هوا = میل ، آرزو )
معنی بیت : ما تهیدست و فقیریم و چیزی جز این خرقه ی پشمین
نداشته در حالیکه آرزوی نوشیدن شراب و
گوش دادن به ساز آواز داریم ، اگر این خرقه به ازاء وجه شراب به
گرو نگیرند چه کنیم ؟
حافظ تنها چیز با ارزش صوفی را خرقه ی زهد و ریای او می داند
و رند را دارای باطنی
ارزشمند دانسته و به طنز می گوید که صوفی اگر میل مستی کند جز
همین ظاهر پشمینه پوشش
اعتبار دیگری ندارد .
6- (خورشید = در اصطلاح عرفان انوار حاصل از تجلیات الهی است
- شب پره = خفاش - اعمی = کور ) معنی بیت : شب پره
همان خفاش است ، می گویند حضرت ابراهیم به خداوند عرض کرد
که من دوست دارم اجازه بدهی مخلوقی (پرنده ای) را خلق کنم خداوند
اجازه فرمود ، پس ابراهیم مقداری خاک را گل کرد و به شکل پرنده ای
در آورد و در آن دمید و خفاش بوجود آمد .خفاش کور است و اجسام را
به وسیله ی بازگشت امواج صوتی تشخیص می دهد . حافظ می گوید :
کوردلان همانند خفاش نمی توانند جلوه ی معشوق را ببینند که اهل بصیرت
هم از تماشای تجلیات در حیرت اند .
7- معنی بیت : ادعای عشق و عاشقی و گله از یار کردن ادعایی دروغین است و عاشقانی که ادعای دروغین دارند سزاوار آنند که در فراق و هجران بمانند .
8- (مستوری = پاکدامنی - مستی = مست بودن ) معنی بیت : مستی و مستوری پارادوکس دارد، مست نمی تواند مستوری کند جای دیگر می گوید : " چو مستم کرده ای مستور منشین " پس معنی بیت چنین می شود که تنها چشم می تواند درحال مستی ، مستوری کند ، شاید این شیوه را چشم سیاه تو به من یاد بدهد .
9- ( نزهتگه = جای باصفا - نزهتگه ارواح = بهشت - گوهر هستی = اضافه ی تشبیهی ، هستی به گوهر تشبیه شده است) معنی بیت : اگر باد رایحه ی ترا به بهشت که جایگاه ارواح است برساند ، عقل و جان هستی را همچون گوهر در پای تو می ریزند .
10- معنی بیت : اگر زاهد ظاهربین نمی تواند رندی حافظ را درک کند جای تعجب نیست زیرا دیو از قومی که قرآن می خوانند فرار می کند .
مصرع دوم تلمیحی است به این سخن امیرالمومنین علی (ع) :
" البَیتُ الّذی یُـقرَءُ فیه القُرآن وَ یُـذکرُ الله عزّ وَ جلّ یکثرُ برَکَتَهُ
و یحضرهُ الملائکة وَ یهجره الشّـیطان " . مصرع دوم را اینگونه
هم می شود گفت که حافظ می خواهد به طنز بگوید از قرآن خواندن
ریایی زاهد دیو هم فرار می کند . حافظ این بیت معروف سعدی
را اینجا تضمین کرده است : " دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
/ و آدمیزاده نگهدار که قرآن بـبـرد "
11- ( مغبچه = پسرکی که در میکده خدمت می کند و
برای میگساران شراب می ریزد) معنی بیت : باز هم
حافظ از طنز های رندانه خود استفاده می برد می گوید :
اگر شاهدان از فکر ما پشمینه پوشان ریاکار آگاه شوند دیگر
خرقه ی ما را در گرو باده به گروگان نمی گیرند .
حاضرین در جلسه بحث های جالبی در باره ابیات
این غزل داشتند، اما متاسفانه به علت غیبت یادداشت برداران
جلسه(سمیه مردانی و محبوبه لطیفیان) از ارائه ی آنها معذوریم .
تفأل این هفته :
گر چه از آتش دل چون خم می در جوشم
مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
. . .
. . .