منابع: تازه های ادبی
بمدیریت م.مجتبی
روزنامک:
28 اردیبهشت ماهِ امسال برابر با 960 امین سالِ زایشِ حکیم عمر خیام نیشابوری است.
ترجیح می دهم درباره ی این اندیشمند بزرگ تاریخ ایران سخن نگویم و شما را دعوت کنم تا مقاله ی بانو فرزانه آقائی پور را که برای روزنامک فرستاده اند و در آن نگره های نوینی را درباره ی چگونگی شناخت رباعیات خیام از رباعیات منسوب به خیام مطرح کرده اند، در سه بخش که آخرین بخش آن 28 اردیبهشت ماه به همراه PDF این مقاله درج خواهد شد، بخوانید.
شاد باشید
مسعود لقمان
حکیم عمر خیام
(1131 – 1048 میلادی یا 510 – 427 شمسی و یا 526 – 439 قمری)
چکیده مقاله:
مروری بر زندگی خیام به عنوان ریاضیدان، دانشمند و شاعر و بررسی این که چرا این همه رباعی به خیام منسوب است و از میان آنها کدامیک با شیوه تفکر خیام همخوانی دارد.
چند نکته به عنوان پیش درآمد:
1- جرج سارتن در تاریخ علم، نیمۀ دوم سدۀ یازدهم میلادی را عصر خیام نامیده. درحالی که اهمیت کارهای علمی خیام بسیار زیاد است و در دورۀ خودش تمامی شهرت و اعتبارش به عنوان ریاضیدان و منجم بوده، امروزه بیشتر شهرت خیام برای رباعیاتش است.
2- در مغرب زمین از نیمۀ دوم قرن نوزدهم با ترجمۀ رباعیات خیام به زبان انگلیسی توسط فیتز جرالد (1883 – 1809 میلادی) و سپس ترجمههای دیگر به این زبان و زبانهای دیگر، شهرت و محبوبیت خیام روز به روز بیشتر شده است.
3- با آن که خیام بیش از همۀ شاعران به مرگ اشاره دارد، اما اشعارش سرشار از عشق به زندگی، طبیعت و انسان است. میتوان گفت رباعیات او ترانههایی در ستایش زندگی هستند.
4- زندگی خیام به افسانۀ سه یار دبستانی گره خورده. بر مبنای این افسانه زمانی که خواجه نظامالملک، حسن صباح و عمر خیام یار دبستانی بودهاند با هم پیمان میبندند که هر کدام به ثروت و قدرت رسید، زیر بازوی دو نفر دیگر را بگیرد. خواجه نظام الملک پس از رسیدن به قدرت برای خیام یک مقرری تعیین میکند که با آن خیام میتواند به کارهای علمی بپردازد. اما آن چه به حسن صباح پیشنهاد میکند، برای او قابل قبول نبوده و از این رو یاغی میشود.
مسلم است که این افسانه واقعیت ندارد. هم از آنرو که این سه تن در یک ردۀ سنی نبودهاند و هم این که در سه نقطۀ مختلف ایران میزیستهاند. اما ساختن این افسانه کاری هوشمندانه بوده، زیرا این سه انسانِ همعصر، نمایندۀ سه طرز تفکر و سه رویکرد مختلف به زندگی، هستی و قدرت بودهاند. این سه رویکرد همواره و تا به امروز مورد توجه روشنفکران بوده است.
خواجه نظام الملک با ورود به عرصۀ قدرت و ایجاد مدارس نظامیه، با اصلاح نسبی امور مملکت از نظر باج و خراج، وضع قضایی و امنیت قلمرو سلجوقیان، با وجود آن که در برخی موارد با خشونت بسیار مخالفان را از میان برداشته، هر آن چه را که در آن دوران از وزیری خردمند بر میآمده، انجام داده است.
حسن صباح که به نظر میرسد نسبت به وضع موجود معترض بوده، برای رسیدن به قدرت و انجام خواستههای خود با ایجاد فرقۀ اسماعیلیه و از میان برداشتن مخالفین خود با ترور، تلاش میکرده به مقصود برسد و از سد مخالفان خود بگذرد. شاید مبارزات فرقۀ اسماعیلیه واکنشی در برابر نفوذ و قدرت بیگانگان و در عمل با الگوبرداری از فرقههای شافعی، حنفی، اعتزالی، اشعری و ... بوده که هر کدام، هم بر پیروان خود سخت میگرفتهاند و هم خون مخالفین خود را به جرم قرمطی یا رافضی بودن و ... مباح میدانستهاند.
و بالاخره خیام که در تمام عمر در پی کشف ناشناختهها، قوانین و رازهای جهان و یافتن پاسخ برای پرسشهایی بوده که ذهن خلاق و کنجکاو او با آنها مواجه میشده است. شاید بتوان گفت خیام نیز برای کشف رازهای طبیعت و رسیدن به ناشناختهها میبایست از سد اندیشههای رایج میگذشت.
5- بررسی زندگی و اشعار خیام از یک نظر بررسی سانسور و نبود آزادی اندیشه و بیان در دورهای از تاریخ ایران است.
درآمد
در مورد خیام، نظریات بسیار متفاوتی وجود دارد. برخی به کلی شاعر بودن او را انکار میکنند، برخی او را کافر میدانند و برخی او را مسلمانی معتقد. جلال مصطفوی نویسندۀ کتاب ”استفادۀ دانشمندان مغرب زمین از جبر و مقابلۀ خیام“ (منتشر شده در سال1339 شمسی-1960 میلادی) با استناد به مقدمۀ رسالههای علمی خیام معتقد است خیام مسلمان و پیرو پیغمبر بوده است. و ادامه میدهد: ”جای بسی شگفتی و در عین حال تأسف است که تا کنون هیچ مقامی در صدد احیای آثار علمی او
که متضمن نتایج درخشان است بر نیامده و در عوض خیام را با تبلیغات عجیبی در دنیا به نام یک شاعر میپرست و فیلسوف بی دین معرفی کردهاند... و از راه نشر آن اشعار، روح لاابالیگری و سستی و پشت پا زدن به دنیا را در مردم دمیدهاند.“
خیام خود رباعیاتش را جمعآوری و منتشر نکرده، اما در کتابهای دیگران رباعیات او وجود دارد. همچنین در کتابهای تاریخ و آثار بجا مانده از دیگران نیز دربارۀ شاعری او صحبت شده است. مثلاً ابن قفطی (648- 568 قمری 1250-1172 میلادی) در تاریخالحکما اشعار خیام را مارهای خوش خط و خالی میداند که به شریعت آسیب میرساند. یا نجمالدین رازی در کتاب مرصادالعباد که در621 قمری (1224 میلادی) تألیف شده، او را سرگشتۀ غافل و گمگشتۀ عاطل قلمداد کرده که از غایت حیرت به ضلالت افتاده.
از اظهار نظرهای دیگران و از روی اشعار خود خیام درمییابیم که:
1- اندیشههای او با اندیشههای فلسفی و مذهبی رایج مغایرت داشته، ساختار ناهمساز سیستم فکری رایج یا حاکم را نشان داده و به اصول طرز تفکر رایج شک کرده است.
تعداد بسیار زیادی رباعی به خیام نسبت داده شده. با برآورد سعید نفیسی 1224 رباعی و با برآورد پژوهشگر هندی، سوامی گوند تیرتهه، 2213 رباعی، که هم از نظر شعری از اشعار سست تا قوی را میپوشاند و هم از نظر مضمون طیف وسیعی از نظریاتِِِ گاه نا همخوان را در بر میگیرد.
به دلایل بسیار، کاملاً مشخص است (و تمام پژوهشگران هم بر همین نظرند) که همۀ آنها را خیام نسروده است. حال با دو پرسش روبرو میشویم:
1. چرا عدهای اشعار خود را به نام خیام منتشر میکردهاند و
2. ۲. چه بخشی از این مجموعۀ بزرگ از آن خیام است؟
در مورد پرسش اول دو نظریه وجود دارد. عدهای میگویند خیام اشعار خود را در کلاسهای درس در حضور شاگردانش و یا در محافل، نزد دوستانش میخوانده و هر کدام از آنها در خلوت آن چه را که در حافظهشان باقی میمانده، یادداشت میکردهاند.
با این نظریه میتوان تکلیف رباعیهایِ با یک مضمون و وزن و قافیۀ نزدیک به هم را روشن کرد که در جای خود بسیار خوب است؛ اما تکلیف رباعیات با مضامین متفاوت و گاه متضاد روشن نمیشود.
نظر دوم بر این مبنا است که با بررسی رباعیات منسوب به او و نگاه به تاریخ ایران در آن دوره، درمییابیم که سخن گفتن دربارۀ برخی مضامین دل شیر میخواسته. دیانت دستاویز حکومت مطلقه برای سرکوب مخالفان بوده و از این رو تفتیش عقاید و به تبع آن ریا جاری و ساری بوده است.
خیام به علت کارهای علمی خود از اعتبار و شهرت بسیار برخوردار بوده و به اعتبار وجهۀ علمیاش نمیتوانستهاند به او سخت بگیرند و خونش را مباح بدانند. از طرفی خیام آن چنان زندگی پاک، منزه و بیآلایشی داشته که حتی مورد احترام مخالفان خود بوده است. (ابوالحسن علیابن یوسف قفطی در بارۀ خیام میگوید: به شاگردان خود پاکیزگی تن و روان را توصیه میکرد.) از اشارههای دیگران میتوان دریافت که از مقام و منزلت والایی برخوردار بوده و بر نیشابور ریاست معنوی داشته است. (می و مینا، به کوشش علی دهباشی نشر هنرسرای گویا 1383 - صفحة 879 نامهای از سنایی به خیام - استاد مجتبی مینوی) اما دیگران چنین امتیازی نداشتهاند.
از اینرو به نظر میرسد پس از خیام (و یا حتی در زمان خود او) و پس از بازگو شدن رباعیاتش در محافل، موجی برخاسته و کسانی که نظریاتی غیر از نظریات رایج داشتهاند، یا سیستم فکری رایج و حاکم قانعشان نمیکرده و یا احیاناً از بکن نکنهای موجود به تنگ آمده بودند، دل آن را پیدا کردند تا همچون خیام نظر خود را در قالب رباعی بیان کنند. اما البته نه آنقدر که آن رباعیها را به نام خود منتشر کنند؛ بلکه از ترس مجازات، آنها را به نام خیام، که چنین کاری را از او آموخته بودند، به گوش دیگران رسانند.
این که آنها هم قالب رباعی را انتخاب کردهاند طبیعی است؛ معمولاً پیروان قالب پیشوای خود را نمیشکنند. (شاید هم برخی عمداً این قالب را برگزیدهاند تا بتوانند به نام خیام منتشرش سازند.)
به این ترتیب در آن دورۀ خودکامگی و رواج ریا و اختناق، موجی برخاست و حرفها، عقاید و نظریاتی غیر از نظریات رایج و حاکم را به شکل رباعی مطرح کرد.
ضمن آن که نمیتوان وجود چنین جریانی را کم اهمیت قلمداد کرد؛ ضمن آن که وجود این جریان که در برگیرندۀ همۀ طیف نظریاتِ مغایر با حرفهایِ رایج و حاکم به نام تنها یک نفر، گواه نبودن آزادی اندیشه و بیان بوده است، باید راهی جست تا به پاسخ پرسش دوم رسید؛ یعنی کدام بخش از رباعیات منسوب به خیام از آن خیام است.
در تاریخ ادبیات ما استادانی همچون استاد همایی، دشتی، فروغی، هدایت و ... و در جهان پژوهشگرانی هم چون عبدالباقی گولپینارلی و ... تلاش کردهاند تا اشعار خیام را از رباعیهای الحاقی جدا نمایند. مبنای کار بسیاری از محققین این بوده که اشعار یافت شده در زمانهای نزدیک به دورۀ خیام را به عنوان معیار و کلید در نظر گرفته و رباعیات دیگر را با آنها سنجیدهاند و در صورت همخوانی، آنها را برگزیدهاند؛ رباعیاتی را که در دیوان اشعار شاعران دیگر وجود دارد و هم چنین اشعار سست و بی مایه را حذف کردهاند و در نهایت اعمال سلیقه هم در این انتخابها اثر داشته است. مثلاً برخی از رباعیاتی که هدایت برگزیده، بیشتر به نظریات هدایت نزدیک است تا خیام. خیامی که هدایت معرفی میکند با خیام دشتی و یا خیام فروغی متفاوت است. در عین حال غالب پژوهشگران تأکید کردهاند که هنوز کار بسیار زیادی لازم است تا رباعیات خیام از الحاقیها جدا شود.
باید قبول کرد با وجود بیش از 2000 کتاب و مقاله در بارۀ خیام و اظهار نظرهای مختلف و وجود مجموعههایی حاوی رباعیاتی بسیار متفاوت منسوب به او، انتخاب یک مجموعۀ رباعیات خیام و شناخت او، هنوز بسیار دشوار است.
البته شناخت خیامِ دانشمند و ریاضیدان و منجم مشکل نیست. با دقت روی استدلالها و روش کار او برای رسیدن به جواب در کارهای علمی، با شیوۀ تفکر او میتوان آشنا شد؛ جوهر مقالۀ حاضر همان امکان شناخت خیام دانشمند است؛ با این امید که با چنین ترفندی شاید بشود خیام شاعر را هم بهتر شناخت.
روشی که در این مقاله برای سرند کردن اشعار خیام بهکار برده شده، آشنایی با خیام ریاضیدان و دانشمند است تا جایی که با ساختار فکری و روش نزدیک شدنش به یک مجهول، آشنایی حاصل شود. کار انتخاب رباعیهایی که به خیام فیلسوف، ریاضیدان و منجم برازنده و از چنان ذهنی تراوش کرده، در کنار استفاده از حاصلِ کار استادانی که در این زمینه کار کردهاند، سرند را منطقیتر و آسانتر میکند.
مروری کوتاه بر زندگی خیام
حجهالحق امام غیاثالدین عمربن ابراهیم خیامی معروف به حکیم عمر خیام در اول ذیحجه 439 قمری (18 ماه مه 1048 میلادی) در نیشابور متولد شد. شاگرد امامالحرمین جوینی، ابوالحسین انبیری و ... بوده است. ابن سینا 11 سال قبل از تولد خیام چشم از جهان فرو بسته بود اما خیام همواره خود را شاگرد او دانسته و ارادتی وافر به او داشته است. روزی در حضور او از کسی سخن میگویند که نظریات ابوعلی سینا را رد میکرده و نظر خیام را میپرسند. میگوید: او را رتبۀ یافت کلام ابوعلی نیست؛ چگونه رتبۀ اعتراض باشد او را؟
خیام در تمام علوم زمان خود سرآمد بود. در اوان جوانی رسالهای در گرفتن جذر و کعب نوشت. در سمرقند در سایۀ حمایت ابو طاهر عبدالرحمنبن علق رسالهای در جبر و مقابله نوشت. در این رساله معادلات درجۀ دوم و درجۀ سوم از راههای هندسی و جبری حل شدهاند. او بسیاری از مسائل جبری را با استفاده از مقاطع مخروطی حل کرد. خیام هم چنین با بسط دوجملهای که اکنون به بسط دوجملهای خیام- نیوتن (1727-1642 میلادی) معروف است و یافتن ضرایب این بسط، به دستوری دست یافت که اکنون به مثلث خیام- پاسکال (1623- 1662 میلادی) معروف است. خیام به بسیاری از خواص این مثلث پی برده بود.
پس از فتح سمرقند توسط ملکشاه سلجوقی، خیام در سایۀ حمایت خواجه نظامالملک وزیر خردمند ملکشاه قرار گرفت.
در سال 467 قمری (1074 میلادی) در حال که تنها 27 سال داشت، مأمور شد که با همکاری دانشمندان و ریاضیدانان مشهوری همچون ابوالمظفر اسفزاری و میمونالنجیب الواسطی، ابوالفتح عبدالرحمن خازنی، ابوالعباس لوکری و معموری بیهقی به اصلاح تقویم موجود بپردازد. حاصل این کارِ گروهیِ عظیم که در رصدخانۀ اصفهان صورت گرفت و تا سال 471 قمری (1078 میلادی) ادامه یاقت، تقویم جلالی بود که تا به امروز یکی از دقیقترین گاهشمارهای جهان به شمار می رود.
پس از استیلای اعراب تقویم هجری قمری رایج شده بود. با این تقویم کارِ گرفتن مالیات از کشاورزان همواره با مشکل مواجه میشد. برای یکنواخت کردن تاریخِ گرفتنِ مالیات، ملکشاه تصمیم به تغییر تقویم گرفت.
تقویم جلالی تقویمی شمسی است. در این تقویم سال کبیسه هر 4 سال یک بار اجرا میشود (کبیسۀ رباعی) ولی هر 33 و یا 29 سال (بسته به رصد آسمان توسط منجمان) یک بار کبیسه پس از پنج سال اجرا میشود (کبیسۀ خمسه). تاریخ شروع تقویم جلالی اول فروردین 458 هجری شمسی معادل 15 مارس 1079 میلادی و 9 رمضان 471 هجری قمری بوده است.
خیام در سال 470 قمری (1077 میلادی) رسالهای در هندسه نوشت که در آن روی اصول هندسۀ اقلیدس مخصوصاً اصل پنجم آن تحقیق و کار کرد. یعنی نسبت به اصول هندسۀ اقلیدسی که صدها سال کتاب درسی سراسر دنیا بود، شک کرد. باید قبول کرد که ایجاد هندسۀ غیر اقلیدسی برای آن دوره بسیار زود بوده است. زیرا تمامی مسائل آن زمان با استفاده از هندسۀ اقلیدسی قابل حل بودند. اما بیش از 700 سال بعد، همان روش خیام مبنای کار لباچفسکی (1792-1856 میلادی) در ساختن هندسۀ غیر اقلیدسی قرار گرفت که با فاصلۀ کمی مورد استفادۀ اینشتین (1955- 1879 میلادی) قرار گرفت.
خیام رسالهای در بارۀ نظریۀ ریاضیِ موسیقی، رسالهای در علم مکانیک و تعیین وزن مخصوص اجسام و هم چنین رسالهای در بارۀ روشهای تعیین جهات و سبب اختلاف هوا در مناطق مختلف (هواشناسی) دارد. مهمترین رسالۀ خیام در فلسفه رسالۀ الکون والتکلیف است. در کلام و همچنین ادبیات فارسی و عرب نیز استاد بوده است. از اشعارش پیداست که با فردوسی و شاعر بزرگ عرب یعنی ابوالعلای معری به خوبی آشنا بوده. او را تالی ابنسینا دانستهاند. امام محمد غزالی و عینالقضات همدانی در زمرۀ شاگردان او بودند.
از آزمایشی که در حضور شاگردانش انجام داده چنین برمیآید که که به حرکت زمین به دور خورشید پی برده بود. او در این آزمایش، در یک فضای استوانهای شکل، جسمی را حول محوری و به دور یک شمع میچرخاند و وضعیت زمین و ستارگان را در آسمان به این شکل توضیح میدهد. یعنی در ثابت بودن زمین که مورد تأیید همۀ دانشمندان آن روز بوده، شک میکند و بدیلی بسیار هوشمندانه برای آن مییابد.
پس از کشته شدن خواجه نظامالملک توسط فدائیان اسماعیلیه و مرگ ملکشاه در سال 485 قمری (1092 میلادی)، رصدخانۀ اصفهان تعطیل شد و خیام به نیشابور بازگشت.
در زمانی که سنجر نوجوان بود، خیام برای بیماری آبلهاش به بالین او آمد. یعنی در پزشکی هم مورد مشورت قرار میگرفته. اما هیچگاه مورد محبت سلطان سنجر قرار نگرفت. شاید این بی مهری از آن رو باشد که خیام تحت تأثیر سیاست مدنی یونانیان مداخلۀ اعضای جامعه را در حکومت طلب میکرد و مخالف حکومت پادشاهی مطلقه بود. ابن قفطی میگوید: ”در التزام سیاست مدنیه، بر موجب قواعد یونانیه، مبالغت فرمودی... “ نارضایتی سلطان سنجر از این نظریات و مخالفت اهل ظاهر و متکلمان از سوی دیگر، موجب خانهنشینی خیام شد.
خیام در سال526 قمری (1131 میلادی) در سن 83 سالگی در نیشابور درگذشت. شاید بی مناسبت نباشد که گفته شود در دم مرگ مشغول مطالعۀ کتاب شفای ابنسینا بوده است. بعید به نظر میرسد آن را برای اولین بار در دم مرگ میخوانده، بیشتر احتمال دارد که همیشه به آن مراجعه میکرده است؛ یعنی در فلسفه پیرو ابنسینا بوده و همواره عقل و منطق و برهان را معیار و ترازوی شناخت میدانسته.
گفتهاند که او بدخلق و مردم گریز بوده و آثار بسیاری از خود به یادگار نگذاشته. بیهقی او را کژخو نامیده و این گفتۀ او به کررات توسط دیگران تکرار شده، بی توجه به این موضوع که بیهقی در هنگام ملاقات با خیام (سال 507 ) فقط هشت سال داشته و آن قدر بی اطلاع بوده که اسفزاری را شاگرد خیام میدانسته. و در نهایت در آن ملاقات خیام 68 ساله با او با مهربانی رفتار کرده و پرسشهایی از او کرده و پدرش را به آیندۀ او خوشبین ساخته است. بیهقی که میگوید: خیام در تصنیف و تعلیم امساک میورزید، او را با چه کسی مقایسه کرده؟ اظهار نظر بیهقی شاید ناشی از بی اطلاعی از کارهایی است که خیام کرده. هم چنین نظامی عروضی سمرقندی در چهار مقاله، از ملاقات خود با خیام در سال 506 هجری قمری یاد میکند. او میگوید: ”در بازار بردهفروشان بلخ در سرای امیر بوسعد جره خواجه امام عمر خیام و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند و من بدان خدمت رسیدم. در میان مجلس... “ اگر به تاریخ این ملاقات توجه شود، 39 سال پس از 467 یعنی سال آغاز به کار خیام در رصدخانۀ اصفهان است که در آن جا با اسفزاری همکار بوده است. کسی که یک قلم دوستی او حداقل 39 سال طول کشیده، میتوانسته کژخو و مردمگریز باشد؟ از سویی از اشعار خیام بر میآید که او روحی حساس و طبعی ملایم داشته و به انسان، طبیعت و زندگی عشق میورزیده. چنین کسی میتوانسته بدخلق باشد؟
خیام ریاضیدان
مثلث خیام ـ پاسکال یکی از زیباترین نگارههای عددی است که در تاریخ ریاضیات مورد توجه ریاضیدانان قرار گرفته است
ادامه متن در:
روزنامک:
بمدیریت م.مجتبی
|