بیهوده -سروده فرزانه شیدا

 

بیهوده چنگ میزنم بر لحظه های بودن

و در بیراهه های ناتمام

پرسه میزنم و

زیستن را هجی میکنم

قلبم داغ میکند

چهر ه ام سرخ میشود

و بی آنکه بدانم

در خویش جان میدهم

و بی آنکه بخواهم

در تلاش مغموم بودن

گام برمیدارم

وباز ..وباز...وباز

در می یابم که دلتنگم

در شبهای تنهائی

روزهای سکوت

 

ف.شیدا یکشنبه ده تیرماه ۱۳۸۶

Farzaneh Sheida