قصه دل/از فرزانه شیدا-موضوع:عاشقانه ها -از دفتر شعر نو
قصه دل/از فرزانه شیداموضوع:عاشقانه ها
 
 
قصه دل/از فرزانه شیدا پیش ترها برای دلم قصه میگفتم،
 
همیشه وقتی که صدا ها به
 
 
نفس های ممتد خواب میکشید
 
ومن باز بیدار به لالائی نسیم
 
در گوش گلها وبرگها وشاخه ها گوش میدادم
 
 اونوقت بود که من قصه میگفتم.

وقصه هام هر شب طولانی تر میشد  و رسیدن به صبح راحت تر!

این شبها قصه هام توی نیمه راه گفتن جا میمونه پابپام نمیاد،
 
قهر میکنه گلایه میکنه وهی میگه نه اینجوری نه
 
اینجوری نگو... اینجوری تمومش نکن!!!
 

ومن به؛ قصه نامه ام؛ میگم خوب مگه ااینجوری چشه ؟!
 
چه عیبی داره اینجوری تموم شه واون سرشو پائین میندازه
 
و پاهاشو به بازی رو زمین میکشه ومیگه : خوب آخه...
 
آخه من میدونم دلت نمیخواد اینجوری تموم شه واسه همین
 
 میترسم بگی شب بشنوه وحرفات حقیقت بشه
 
یادته مادرت میگفت همیشه حرف خوب بزنید مرغ آمین توی راهه

تروخدا قصه ات رو غمگین تموم نکن من اگرچه قصه نامه ی توام
 
 اما آخه منم دلم نمیاد قصه نامه ات خیس اشکا بشه

حالا میخواد اشک خودت باشه یا اشک اونی که میخونه....
 
پیشترها برای خودم قصه میگفتم ...حالا اما برای قصه نامه زندگی
 
 که دلش سوخته ...برای اونا که میخونن تو فرداها ...
 
برای همه ...همه ..همه
 
الا خودم!! اما قصه من اینجوری نیست قصه من یه جور دیگه س!

قصه من خواب همه شبخوابهارو بهم میریزه!
 
قصه من واسه لالائی بچه ها خوب نیست !
 
 قصه من خاطره طوفان...سیل...زلزله وآتشفشان درونه
 
که فقط طیبعت دل باهاش اشناس...پیشترا برای خودم قصه میگفتم
 
...فقط خودم
 
(فرزانه شیدا*)
نوشته شده در پنجشنبه 22 فروردین 1387 - 21:00:24 ارسال از فرزانه شیدا(ف.شیدا)http://shereno.com/index.php?op=artist